فقط پولدارها این گزارش را بخوانند!
تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۵۲۳۶۸
به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه «آفتاب یزد» در گزارشی با عنوان «فقط پولدارها این گزارش را بخوانند!» به ماجرای دستگیری سارقان تهرانی پرداخت که از ثروتمندان کینه به دل داشته و از آنها دزدی میکردند و این آسیب اجتماعی را از منظر شکاف طبقاتی بررسی کرد.
متن کامل این گزارش به شرح زیر است:
در جوامعی که عدالت وجود ندارد و منابع به درستی تقسیم نشدهاند همواره فقرا نسبت به ثروتمندان نگاهی مملو از خشم و انتقام دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«شما پولدارها حق ما را خوردهاید و سزاتون همینه» این جملهای است که سارقان بعد از هر سرقت به مالباختگان میگفتند. هرچه شرایط اقتصادی کشور و وضعیت معیشت مردم بیسامانتر میشود چنین نگاه و نگرشی در جامعه بیشتر گسترش پیدا میکند و این موضوع میتواند بحرانهای زیادی را برای کشور ایجاد کند. قطعاً مسئولین و برنامهریزان در این باره وظایفی دارند و هرچه سریعتر باید فکری به حال اوضاع معیشتی مردم کنند. متأسفانه در کشور ما طبقه متوسط در حال از بین رفتن است و این مورد دلیلی جز وضعیت بد اقتصادی ندارد. فقرا وقتی میبینند امکانی برای پیشرفت ندارند خشمگینتر میشوند و این خشم را بر سر جامعه خالی میکنند.
در این حالت میزان جرم و خشونت در کشور به شدت افزایش پیدا میکند. سو تدبیر مسئولین اقتصادی کشور در این سالها دلیل شکلگیری چنین شرایطی است و کسی باید پیدا شود و فکری به حال خشم جامعه کند. قطعاً برخی از ثروتمندان به روال غیر قانونی و غیراخلاقی به ثروتهای کلانی دست پیدا کردهاند اما برخی از آنها نیز با تلاش و سختکوشی خود به چنین ثروتهایی رسیدهاند. اما برای فردی که فقر امان او را بریده است با چه کلمات و منطقی میتوان توضیح داد که تمام ثروتمندان از مسیر غیر قانونی به ثروت نرسیدهاند؟ آقایان مسئول نه تنها توان اقتصادی مردم از بین رفته است بلکه جامعه در حال سقوط به ورطه بیاخلاقی است؛ فکری به حال این جامعه بیمار کنید.
کینه عجیب دزدان مسلح از زنان و مردان پولدار
توجه به جزئیات این خبر و مصاحبه مجرمین خالی از فایده نیست؛ «شما پولدارها حق ما را خوردهاید و سزاتون همینه.» این جملهای بود که سارقان مسلح هربار که از طعمهشان سرقت میکردند، به زبان میآوردند. به گزارش رکنا، از اوایل بهمن سال گذشته چند زن و مرد با مراجعه به اداره پلیس پایتخت از اعضای یک گروه خفتگیر شکایت کردند. بهگفته مالباختهها، سارقان در پوشش مسافرکشی، طعمههایشان را به دام انداخته و اموال قیمتیشان را به سرقت میبردند اما یک نکته عجیب در تمام سرقتها وجود داشت؛ اینکه سارقان در پایان سرقت از یک جمله خاص استفاده میکردند با این مضمون که قصد انتقام از افراد پولدار را دارند.
یکی از مالباختهها که زنی جوان بود به افسر پلیس گفت: در غرب تهران سوار بر یک خودروی پراید شدم که به جز راننده، ۲ نفر دیگر هم داخل ماشین بودند که فکر کردم مسافر هستند اما در بین راه یکی از آنها اسلحهای روی شقیقهام قرار داد و با تهدید طلاها و پولهایم را خواست. من از ترس جانم تسلیم خواسته آنها شدم و سارقان پس از سرقت یک جمله عجیب به من گفتند و بعد مرا به بیرون از خودرو پرتاب کردند. جمله عجیب آنها این بود: «شما پولدارها حق ما را خوردهاید و سزاتون همینه.»
تحقیقات برای شناسایی سارقان مسلح ادامه داشت. آنها اغلب با پراید و پژوی سرقتی، راهی سرقت میشدند و معمولاً طعمههایشان زن بودند تا بتوانند طلا و جواهرات آنها را سرقت کنند. آنها صورتهایشان را با ماسک بهداشتی میپوشاندند تا شناسایی نشوند اما در آخرین سرقت با زنی درگیر شدند که باعث شناسایی یکی از آنها شد. ماجرا از این قرار بود که زن جوان وقتی متوجه شد به دام زورگیران مسلح گرفتار شده با فرد مسلح درگیر شد و ماسک او را کشید. وی موفق شد چهره سارق زورگیر را ببیند و مرد مسلح که بهشدت عصبانی شده بود، پس از آزار و اذیت زن جوان و سرقت طلا و جواهراتش، وی را به بیرون از ماشین پرتاب کرد.
بهدنبال این اتفاق، مالباخته که چهره مرد مسلح را به خاطر سپرده بود توانست عکس او را در آلبوم مجرمان سابقهدار شناسایی کند. او دزدی سابقهدار به نام محمد بود که پیش از این بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده بود. با این سرنخ مأموران به سراغ پاتوقهای محمد رفتند اما او فراری شده بود. جستوجوی کارآگاهان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی پاتوق محمد ادامه داشت و این در حالی بود که آمار سرقتهای این مجرم سابقهدار و همدستانش به صفر رسیده بود، چرا که آنها حدس زدهبودند بهزودی شناسایی خواهند شد.
آنها تا چند وقت سرقتی مرتکب نشدند اما مدتی بعد شگرد خود را تغییر دادند و با رفتن به پارکهای تهران، طعمههایشان را شناسایی کرده و با تهدید اسلحه و قمه اقدام به زورگیری میکردند. عجیبتر اینکه در پایان این سرقتها نیز همان جمله عجیبشان را به زبان میآوردند. در این شرایط اقدامات اطلاعاتی و پلیسی به شکل ویژه ادامه داشت تا اینکه مأموران موفق شدند پاتوق محمد مجرم سابقهدار را شناسایی کنند. با راهنمایی وی، ۴ عضو دیگر این گروه دستگیر شدند و متهمان برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند. محمد سرکرده گروه است که ۴ سارق سابقهدار استخدام کرده بود. با آنها در زندان آشنا شده بود و وقتی دور هم جمع میشدند نقشه سرقتهای خشن خود را مرور میکردند. محمد میگوید امکان نداشت که فراموش کنند جمله عجیب خود را در هر سرقت تکرار کنند.
فلسفه تکرار این جمله عجیب در آخر سرقتهایتان چه بود؟
انتقام از افرادی که حق ما را در جامعه خوردهاند؛ آنهایی که حق ما را خوردند و پولدار شدند و ماهایی که روزبهروز فقیرتر شدیم.
چطور این افراد را شناسایی میکردید؟
اغلب به خیابانهای شمال تهران میرفتیم و طعمههایمان را شناسایی میکردیم. مثلاً زنانی که طلاهای زیادی بهخودشان آویزان میکردند. حتی پسرهایی که بهنظر بچه پولدار بودند و زنجیر طلا داشتند. معمولاً این افراد را شناسایی میکردیم؛ همانهایی که معتقدیم حق ما را خوردهاند
چطور با اطمینان این حرف را میزنی؟
چون شکی ندارم. ما از ابتدا حسرت کشیدیم و در فقر بزرگ شدیم اما آنها پدرهای پولداری داشتند و هیچ وقت طعم بدبختی و بیپولی را نچشیدند. بنابراین اتفاقی نمیافتاد اگر بخشی از طلاهایشان را سرقت میکردیم. مانند این است که بخواهی از یک اقیانوس یک لیوان آب برداری! برای آنها هیچ اتفاقی نمیافتاد اما زندگی ما را تکان میداد.
چرا همیشه جمله معروفتان را تکرار میکردید؟
چون عقدههایمان خالی میشد. ما نسبت به پولدارها کینه عجیبی به دل داریم. تکرار این جمله باعث میشد تا حس کنیم انتقاممان را از روزگار و آنها گرفتهایم.
رفتار تحقیرآمیز ثروتمندان
امیرمحمود حریرچی جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی آفتاب یزد خاطرنشان کرد: «در کشور ما کسانی که پولدار شدهاند رفتار تحقیرآمیزی نسبت به سایر افراد به ویژه فقرا دارند. برخی از ثروتمندان متأسفانه احساس میکنند مالک فقرا هستند و رفتار بسیار بدی از خود نشان میدهند. در این حالت فقرا درصدد انتقام از ثروتمندان اقدام میکنند زیرا احساس تحقیر دارند. در کشورهای پیشرفته اغلب ثروتمندان به دلیل سختکوشی به ثروت دست پیدا کردهاند و آنها با پدیده ثروتهای بادآورده مواجه نیستند. در آن کشورها برنامه ریزی در جهت رفاه و آسایش مردم وجود دارد. در آن جوامع به فقرا توجه ویژهای میشود تا شرایط زندگی آنها بهتر شود. همچنین ثروتمندان نیز ثروت خود را به رخ مردم نمیکشند و در فعالیتهای داوطلبانه زیادی برای کمک به آنها شرکت میکنند.»
افزایش خشونت زاییده فقر
وی ادامه داد: «اما در جامعه ما چون فرصتهای برابر وجود ندارد و به فقرا توجه نمیشود، خشونت زاییده فقر افزایش یافته است. از طرف دیگر فقرا میبینند عدهای از ثروتمندان ثروتهای زیادی دارند و آن را به نمایش میگذارند. در جوامع پیشرفته دولت بر ثروت ثروتمندان نظارت جدی دارد و از آنها مالیات میگیرد همچنین این مالیات در جهت حمایت از فقرا مصرف میشوند. نهتنها در این کشورها فقرا توسط ثروتمندان تحقیر نمیشوند بلکه ثروتمندان در کنار فقرا قرار میگیرند و از آنها حمایت میکنند. در جامعهای که شرایط معیشتی عده زیادی از مردم مناسب نباشد، بیاخلاقی و خشونت به طرق مختلف رشد میکند و ما امروز شاهد نتایج آن هستیم.»ث
ثروت رانتی برخی از ثروتمندان
در ادامه علیرضا شریفی یزدی جامعهشناس و استاد دانشگاه نیز به آفتاب یزد گفت: «من در چندین مصاحبه با سارقان و مجرمان به این نتیجه رسیدهام که میزان جرم بیشتر از هدف انجام جرم بوده است. به عبارتی دیگر سارق سرقت را انجام داده اما در نهایت به مالباخته نیز آسیب وارد کرده است. این مسئله در بحث کینه فقرا نسبت به ثروتمندان ریشه دارد. در کشورهای جهان اول اگر کسی به ثروتی میرسد همه میدانند که ثروت او با زحمت و تلاش فرد به دست آمده است. اما در کشور ما یک ذهنیتی وجود دارد و این است که ثروتها معمولاً بادآورده، رانتی و در اثر ارتباط با اشخاص و گروههای خاص ایجاد شدهاند.
از سوی دیگر در کشورهای دیگر ما سه طبقه فرودست، میان دست و فرادست داریم. اما در کشور ما به دلیل اینکه طبقه میان دست به شدت لطمه دیده میانجی بین فقیر و غنی از بین رفته است. در این حالت کسی که در فقر مطلق به سر میبرد نقطه مقابل خود را ثروتمندان میداند. یعنی در خیابان اگر نگاه کنیم اکثر مردم خودروی ایرانی استفاده میکنند اما تعداد کمی نیز از ماشینهای میلیاردی استفاده میکنند. در این شرایط کینه و نفرت شکل میگیرد و مرزهای پررنگی به وجود میآید.
دلیل دیگر این کینه آدرس غلط است که همه فکر میکنند تمام ثروتمندان از طرق غیر قانونی به ثروت رسیدهاند چون بخش بزرگی از ثروتمندان در کشور ما نه در اثر لیاقت و شایستگی بلکه به خاطر رانت و ارتباط با اصحاب قدرت توانستهاند به ثروت برسند. در بلند مدت مسئولین باید تلاش کنند که لایههای زیرین جامعه به یک حداقلی از سطح متناسب زندگی برسند که نیازمند نباشند. در کوتاه مدت باید مسئله توجیه شود که علت اصلی فقر، بیچارگی و مشکلات جامعه واقعاً قشر ثروتمند کشور نیستند. بلکه برنامهریزیهای غلط باعث شده است که ما در چنین شرایطی قرار بگیریم. در ساختار اجتماعی و نظام اجتماعی اگر طبقه متوسط تقویت نشود و جامعه به صورت دو قطبی دربیاید نه تنها این کینه کم نخواهد شد بلکه بیشتر میشود.»
کد خبر 5839632 زينب رجائیمنبع: مهر
کلیدواژه: شکاف طبقاتی دزدی آفتاب یزد سارقان مسلح صفحه اول روزنامه ها دکه روزنامه صفحه اول روزنامه های ورزشی صفحه اول روزنامه های اقتصادی بی آبی صفحه اول روزنامه های استان ها جشن عروسی کنکور مهاجرین افغانستانی اهواز حجاج ایرانی آب شرب شکاف طبقاتی حج تمتع 1402 حق ما را خورده کشور ما سابقه دار جمله عجیب شده اند ثروت ها سرقت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۵۲۳۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مدارا با طالبان بدون خط قرمز! / معلمان و دغدغه معیشت/رویا فروشی برای کسب ثروت
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزارش رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیسجمهور از ۱۰۰ برکناری با گشت ارشاد مدیران، تبدیل حکم اعدام «بابک زنجانی» به ۲۰ سال حبس، جنجال جدید طلافروشان و سیگنال نزولی دلار به بورس در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده ست.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
احمد مازنی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان معلمان و دغدغه معیشت نوشت: روز دوازدهم اردیبهشت، در ایران روز معلم نامگذاری شده و درکنار بزرگداشت مقام علمی و فضائل انسانی استاد شهید مرتضی مطهری، از معلمان تجلیل و درباره اهمیت نقش آنان سخنها گفته و همایشها برگزار میشود. اما همانند بسیاری از مناسبتها، این همایشها و تجلیل و تکریمها، در مقام عمل ره به جایی نمیبرد و معلمان و دغدغههایشان به فراموشی سپرده میشود. مایه تاسف است که در کشور ما نیازهای معیشتی به مهمترین دغدغه صنوف مختلف، از جمله معلمان تبدیل شده است، چرا؟ معمولا در پاسخ به این پرسش در مورد معلمان، جمعیت زیاد آنان را دلیل حقوق و مزایای اندک این قشر زحمتکش و اثرگذار جامعه میدانند. اما آیا زیاد بودن به معنی زیادی بودن است؟ همه ما میدانیم که شخصیت، باور، و رفتار فرزندان ما تحت تاثیر مستقیم تعلیم و تربیت معلمان است، و سلامت روان، جامعهپذیری، اعتماد به نفس، و هویت ملی و دینی فرزندان ما متاثر از آموزش و تربیت معلمان است، در این صورت اگر معلم آرامش روانی نداشته باشد، و به دلیل فقر مادی و مشکلات اقتصادی تمرکز لازم روی وظیفه و ماموریت اصلی خویش نداشته باشد، در این صورت چه انتظاری از خروجی نظام آموزشی میتوان داشت؟ به نظر میرسد رسیدگی به نیازهای معلمان باید در دستور کار فوری و مستمر دولت قرار بگیرد، و متولیان امر در دولت و مجلس میبایست با اهتمام بیشتری به این مهم بپردازند و موانع را از سر راه این عزیزان بردارند و از فرصت حضور معلمان و فرهنگیان و همه صاحبنظران که دغدغه تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک را دارند برای کمک به حل این مشکل استفاده کنند، البته از نقش انجمنهای صنفی و سیاسی معلمان و فرهنگیان نیز نباید غافل شد این تشکلها میتوانند به دولت و مجلس در این زمینه و در سایر حوزهها کمک کنند. البته لازم به ذکر است که قانون رتبهبندی فرهنگیان که پس از سالها پیگیری در دولت دوازدهم و در نهایت در مجلس یازدهم به تصویب رسید گام مناسبی در جهت تأمین معیشت معلمان بود، اما در کنار ناکافی بودن این قانون، آییننامه رتبهبندی معلمان دارای نقاط ضعفهایی است که میتواند موجب ناکارآمدی این قانون شود.
شاخصهایی که در این آییننامه پیشبینی شده تاثیر مستقیم یا حتی غیرمستقیمی بر ماموریت معلم ندارد و شاخصهایی که مستقل از عملکرد معلم و عدم توجه به مدرسه محوری و سازوکارهای نامناسب ارزیابی در این آیین نامه که منجر به ارزیابی سلیقهای میشود و در نتیجه نامطلوب و ناکارآمد خواهد بود.
مدارا با طالبان بدون خط قرمز!
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان مدارا با طالبان بدون خط قرمز! نوشت: رواداری برای دولتها یک راهبرد مفید و موثر برای دستیابی به موقعیت در سیاستهای داخلی و خارجی است. اِعمال این راهبرد در زمینه سیاست داخلی هر قدر بیشتر باشد بهتر است، ولی در مورد سیاست خارجی اگر مرز مشخصی رعایت نشود، قطعاً زیانهای فراوانی به همراه خواهد داشت.
از حکمرانان یک نظام سیاسی دینی همچون نظام جمهوری اسلامی انتظار اینست که حداکثر رواداری را در سیاست داخلی اِعمال کنند و به این فرموده پیامبر خدا صلیالله علیه وآله پایبندی نشان دهند که اگر حاکم در عفو اشتباه کند بهتر است از اینکه در عقوبت کردن گرفتار خطا شود. «.. فان الامام لان یخطئ فی العفو خیر له من ان یخطئ فی العقوبه». متاسفانه سیاست داخلی ما بر این توصیه رسولالله مبتنی نیست و بعضی از حکمرانان ما تصورشان اینست که با سختگیری و فشار حداکثری در کیفر دادن میتوانند مردم را به مسیری که میخواهند سوق دهند. عجیب است که علیرغم تجربیات متعدد و مستمری که در زمینه کارآمد نبودن سیاست زور و فشار وجود دارد، این دسته از حکمرانان همواره بر استمرار این سیاست شکستخورده اصرار میورزند.
عجیبتر اینکه همین حضرات که اِعمال فشار حداکثری در سیاست داخلی را میپسندند، در زمینه سیاست خارجی به ویژه درباره بعضی کشورها که خطرناک بودنشان برای منطقه و آینده منافع ملی ایران اظهر منالشمس است، به رواداری کامل و بدون قید و شرط معتقدند! با اینکه طبق ضربالمثل معروف «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» حکمرانان ما باید از کسانی که بدترین سابقه تروریستی، تکفیری، بدعهدی و پایبند نبودن به قوانین و مقررات بینالمللی را دارند برحذر باشند، آنها را به راحتی تحمل میکنند، تخلفاتشان را نادیده میگیرند و امتیازات زیادی در اختیارشان قرار میدهند.
امیرخان متقی، وزیر خارجه حکومت خودخوانده طالبان که از سران بدسابقه این گروه تروریستی تکفیری است، اخیراً ضمن انکار حضور داعش در افغانستان گفته است این گروه تحت حمایت سه کشور منطقه قرار دارد و این سه کشور داعش را حمایت میکنند و باعث ناامنی منطقه شدهاند. هرچند امیرخان اسمی از این سه کشور نیاورده، ولی آشنایان با تفکر او گفتهاند منظورش سه کشور تاجیکستان، ایران و پاکستان هستند که طبق ادعای این طالب متوهم، اولی نیروی انسانی داعش را تامین میکند، دومی راه عبور را برایشان باز میگذارد و سومی بودجه و مراکز برنامهریزی آنها را برعهده دارد.
جالب است که دولتمردان تاجیک و پاکستانی همواره از وجود گروههای متعدد تروریستی ازجمله داعش در افغانستان تحت حاکمیت طالبان خبر میدهند و این کشور را کانون ناامنی میدانند. از طرف دیگر، هر وقت قتل و غارت و جنایتی در افغانستان اتفاق میافتد حکومت خودخوانده طالبان آن را به گردن داعش میاندازد در حالی که همه میدانند طالبان با داعش تقسیم کار کرده و جنایتهای خود را به گردن داعش میاندازد و داعش هم که با طالبان همدست است، این تقسیم کار را پذیرفته و جنایات را گردن میگیرد. با اینکه این واقعیت کاملاً قطعی و روشن است، امیرخان متقی با وقاحت تمام ادعا میکند داعش در افغانستان حضور ندارد و این سه کشور حامیان داعش هستند.
پاکستان و تاجیکستان در حال تسویه حساب با طالبان هستند و آنچه مایه تاسف است اینست که ایران هنوز به سیاست مدارا با این گروه تروریستی تکفیری ادامه میدهد و این گروه علیرغم بدعهدیها و تخلفاتی که از قوانین بینالمللی دارد دائماً از ایران امتیاز میگیرد. در نزدیک سه سالی که طالبان بر افغانستان سلطه دارد هنوز حاضر نشده حقابه ایران از هیرمند را بدهد و اخیراً که سرریز سیل به سیستان رسید، طالبان آن را به عنوان حقابه ایران جا زد! امتیازات سیاسی و تجاری زیادی نیز از ایران میگیرد و مهمتر اینکه خطر ناامنی در ایران به دلیل ورود عناصر وابسته به طالبان هر روز افزایش مییابد، ولی حکمرانان ما به هشدارها اعتنا نمیکنند. حالا که امیرخان هم ایران را به همکاری با داعش متهم کرده آیا باز هم سیاست مدارا با طالبان جایز است؟ خط قرمز کجاست؟
رویا فروشی برای کسب ثروت
آرین احمدی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان رویا فروشی برای کسب ثروت نوشت: یک شبه پولدار شدن، یک ماهه رتبه برتر کنکور شدن، چاقی و لاغری فوری در عرض یک هفته و ... تبلیغاتی هستند که این روزها بسیار زیاد با آنها مواجه میشویم. از پیامکهای فراوان تبلیغاتی و آگهیهای اینترنتی و تبلیغات عجیب و غریب فضای مجازی گرفته تا انواع رسانهها، همگی پر شدهاند از تبلیغاتی با این مضامین و جالبتر آنکه خدمات خود را هم تضمین میکنند و البته گویی نظارت خاصی هم برایشان وجود ندارد و متاسفانه هر روز هم به تعدادشان افزوده میشود و شوربختانهتر آنکه مخاطبان بسیاری هم دارند و بسیاری از مردم با رویای یک شبه موفق شدن فریب اینگونه تبلیغات را میخورند و هزینههای مالی و زمانی و متاسفانه خیلی از اوقات روانی بسیاری را بابت اینگونه تبلیغات میپردازند.
به تازگی هم متاسفانه پای برخی سلبریتیها و بلاگرهای معروف به اینگونه تبلیغات باز شده و این گونه افراد سود جو هم نقش پر رنگی در تشویق و اعتماد مردم به پذیرش این گونه تبلیغات دارند! سلبریتیها و بلاگرهایی که متاسفانه نظارت خاصی برایشان وجود ندارد، هر چه دلشان میخواهد میگویند و تبلیغ میکنند و البته مالیاتی هم نمیپردازند!
پایین بودن سرانه مطالعه و کم بودن سواد رسانهای، افزایش روحیه فست فودی (روحیهای که تحمل صبر ندارد و میخواهد همه چیز را به سرعت همانند فست فود به دست بیاورد)، شرایط اقتصادی این روزهای مردم و از همه مهمتر نبود نظارت کافی و نبود دغدغهمندی لازم فرهنگی میتوانند از علل افزایش اینگونه تبلیغات و جذب مردم باشد. البته از نقش کسانی که با رانت و اختلاس یک شبه ثروتمند شده اند و جو روانی که در جامعه ایجاد میکنند هم نمیتوان به سادگی گذشت.
قطعا افزایش این مدل تبلیغات و همایشها میتواند تاثیرات بسیار بدی در جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان داشته باشد، از نوجوانان و جوانانی که به آنها القا میشود میتوانند بدون تلاش و طی کردن مراحل لازم به موفقیت برسند و تعاریف اصولی موفقیت را در ذهن ایشان تغییر میدهند، نمیتوان انتظار هدفمند و اصولی تلاش کردن و البته رشد و تعالی را داشت و همین مساله باعث شده این روزها تعداد کمتری از نوجوانان و جوانان اشتیاق به یادگیری علم و یا مهارت خاصی را از خود نشان دهند و متاسفانه خیلیهایشان با سودای یک شبه ثروتمند شدن و یا یک شبه موفق شدن روزهای ناب و طلایی جوانیشان را میگذرانند و حتی مشاغل و نحوهی زندگی پدر و مادر خود را به تمسخر میگیرند و اصولا با هرگونه کار کارمندی، کارگری، مهندسی و هر کاری که نیاز به تلاش دارد مخالف هستند و برایشان جذابترین شغل بلاگری است.
و، اما سه پرسش اساسی که مطرح میشود این است که ۱- با وجود تعداد بسیار زیاد نهادهای فرهنگی در کشور که عمدتا دارای بودجههای فراوانی هم هستند، چرا فرهنگ سازی لازم از قبیل آموزش سواد رسانهای به آحاد مردم و یا ترویج فرهنگ کار و تلاش و ... برای این مهم صورت نگرفته است؟ البته از سهم آموزش و پرورش در این مقوله مهم نمیتوان به سادگی گذشت!
۲-اصولا فرآیند کسب مجوز اینگونه تبلیغات و همایشها چگونه است و چطور نظارتی بر روی آنها صورت میگیرد؟
۳-آیا کشور به این میزان بلاگر و سلبریتی نیاز دارد؟ کمبود نیروی ماهر و کارمند و کارگر متخصص در آینده چگونه تامین خواهد شد؟
به نظر میرسد عدم فعالیتهای فرهنگی و رسانهای لازم در جهت از بین بردن جو چنین تبلیغات و افکاری میتواند خسارات جبران ناپذیری را به فضای کاری و روانی جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان وارد سازد، و انتظار میرود نهادهای فرهنگی و نظارتی هر چه سریعتر در جهت مقابله با این مقوله جدید اجتماعی تمهیدات لازم را بیاندیشند.